جدول جو
جدول جو

معنی اکمل الدین - جستجوی لغت در جدول جو

اکمل الدین(اَ مَ لُدْ دی)
ابن یوسف کریمی دمشقی متولد 1012 هجری قمری و متوفای 1081 هجری قمری شاعر و استاد موسیقی بود و آهنگهایی ساخت. او مردی فاضل بود و به زبان فارسی و ترکی آشنایی داشت شرحی بر دیوان ابن الفارض نگاشت. اکمل الدین در اواخر عمر به ماخولیا دچار شد.
طبیب حاذق معاصر و معالج و مرید مولانا جلال الدین رومی که در مرض مرگ معالجۀ مولانا را بعهده داشته و مسلماً تا سال 672 هجری قمری زنده بوده است. (از فیه مافیه ص 34)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از افضل الدین
تصویر افضل الدین
(پسرانه)
برترین در دین
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اصیل الدین
تصویر اصیل الدین
(پسرانه)
دارای اصالت در دین، نام پسر خواجه نصیرالدین طوسی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کمال الدین
تصویر کمال الدین
(پسرانه)
کامل در دین، سبب کمال دین، نام یکی از نقاشان معروف اواخر دوره تیموری و اوایل دوره صفوی، کمال الدین بهزاد
فرهنگ نامهای ایرانی
(اَ لُدْ دی)
امیراصیل الدین عبداﷲ بن علی بن ابی المحاسن بن سعد بن مهدی علوی محمدی. امامی فاضل و بارع و متورع بود، حدیث گردآورد و سماع و روایت کرد، کتاب بخاری را بر شیخ علأالدین خجندی به سماع وی از ابوالوقت دارمی سماع کرد، و قسمتی از صحیح مسلم را بر شیخ عبدالرحمن بن عبداللطیف بن اسماعیل بن (ابی) سعد نیشابوری از فاطمی از فراوی سماع کرد و جامع دارمی از عبدالرحمان از ابوالوقت سماع کرد و سنن ترمذی نیز از وی از ابوحفص عمر دینوری سماع کرد. و از جملۀ مشایخ وی توان این کسان رانام برد: شیخ شهاب الدین فضل اﷲ توربشتی و شیخ شمس الدین محمد بن صفی کرمانی و شیخ معین الدین ابوذر کشکی. واو را گلچین ها یا برگزیده هایی از یکایک همه جامعهای سنن است و نیز رساله های بسیاری در مهمات دین تألیف کرده است، همچنین او راست کتابی بنام مفاتیح الهدی و آن کتاب جامعی است در احکام و حدیث. و او هرگز سفرنکرد زیرا مصلحت خود را در اقامت میدید و در جامع عتیق حسبهً ﷲ با عباراتی نزدیک بفهم که برای خاص و عام سودمند بود مذکری و وعظ میکرد و گفتار او دور از پیچیدگی و ابهام و اطاله گویی بود. به کمی و فزونی شنوندگان نمی نگریست و به اعراض یا رغبت آنان اعتنا نمی کرد بلکه حدیثهای رسول خدا (ص) را به هر طالب تشنه و دلبسته ای تبلیغ میکرد و در راه خدا به مجاهده میپرداخت و از سرزنش ملامتگر نمی هراسید. و چون کتب اهل اعتزال در شیراز آشکارا شد دامن در چید و آهنگ سفر کرد وگفت: من در شهری که کلمه های معتزله و خزعبل های بیهوده منتشر گردد سکونت نمی گزینم. و چون خبر به اتابک (گویا منظور اتابک ابوبکر است) رسید او اصیل الدین را از این آهنگ بازداشت و مردم را بخواندن و آموختن کتابهای اهل سنت و دوری از ضلال و بدعت فرمان داد. اصیل الدین را کرامتهای فراوان است و گروهی بسیار از مردم بسبب وی تربیت یافتند. وی بسال 685 هجری قمری درگذشت. (از شدالازار ص 325). رجوع به حواشی همان صفحات شود
لغت نامه دهخدا
(اَ ضَ لُدْ دی)
احمد بن حامد کرمانی مکنی به ابوحامد. معروف به افضل کرمانی. او راست: 1- عقدالعلی للموقف الاعلی 2- بدایعالازمان فی وقایعکرمان. رجوع به افضل در همین لغت نامه و تاریخ افضل چ دکتر مهدی بیانی و تاریخ کرمان یا سالاریه و مقدمۀ آن و تاریخ مغول عباس اقبال صص 519- 520 شود
لغت نامه دهخدا
(کَ لُدْ دی)
علی سمیرمی. وزیر محمود بن محمد بن ملکشاه بود و به خنجر یکی از فدائیان اسماعیلی کشته شد. (از حبیب السیر چ تهران ص 382 و 383). و رجوع به دستورالوزراء ص 206 و سلجوقنامۀ ظهیرالدین نیشابوری ص 54 و 75 شود
عطأالله الحسینی از جملۀ اکابر و اشراف هرات بود که برای تقدیم پیشکش و ساوری مردم هرات به خیمۀ محمدخان شیبانی رسید. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 377 و 378)
حاکم ناحیۀ ’جند’ بود که به وسیلۀ اتسز خوارزمشاه مقید و هلاک شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 632). و رجوع به جهانگشای جوینی ج 2 ص 10 و 11 (سید...) شود
ابوعمر الابهری وزیر طغرل بن ارسلان. (حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 532). و رجوع به ابوعمر ابهری و دستور الوزرا ص 219 شود
ابوحفص عمر بن احمد بن هبه الله حلبی (586- 660) فقیه و محدث. و رجوع به ابن العدیم و عمر بن احمد بن هبه الله شود
لغت نامه دهخدا
ابن ابراهیم بن محمد اکمل الدین زهری شروانی. فقیه حنفی. در شروان به دنیا آمد و در مدینه شهرت یافت و همانجا به سال 1134 هجری قمری درگذشت. او راست: هدیهالصبیح، شرح مشکاهالمصابیح در 3 جلد. شرح ملتقی الابحر، در فقه در 2 جلد و رسالات دیگر.
لغت نامه دهخدا
تصویری از اصول الدین
تصویر اصول الدین
اصول دین
فرهنگ لغت هوشیار